در سال 1916 ميلادى، يك سال قبل از ديدار با بانوى درخشنده، فرشتهاى بر ما ظاهر شد، و 3 بار اين گفته را تكرار كرد:
من فرشته صلح هستم، خدايا من ايمان دارم، و باور دارم و عشق مىورزم بتو، و من طلب استغفار مىكنم از آنان كه باور ندارند، و عشق نمىورزند، و ايمان ندارند.
فرشته 2 بار ديگر در تابستان و پائيز بر آنها ظاهر شد، و هر بار يك چيز را از آنان خواهش كرد: قربانى بدهند و استغفار كنند براى گناهكاران، و دعا كنند براى متحول شدن آنها، اين 3 برخورد بود كه بچهها را براى ديدن بانوى صاحب تسبيح آماده كرد.
در سال 1917 ميلادى بچهها 2 بار نور درخشندهاى را ديدند، و سپس بر بالاى درخت بلوط نور عظيمى ظاهر شد، بانوئى درخشندهتر از خورشيد، بنام فاتيما، او فرمود:
نمىخواهم شما را بترسانم، بچهها گفتند شما كيستيد؟ شما از كجا آمدهايد؟ فرمود من از بهشت آمدهام گفتند از ما چه مىخواهيد؟ فرمود من آمدهام از شما بخواهم باز اينجا بيائيد، بعد به شما خواهم گفت كه از شما چه مىخواهم.
بانوى صاحب تسبيح بعد از آن هر ماه ظاهر شد، از ماه مى تا4 اكتبر، در آخرين و ششمين ديدار او، معجزه بزرگى را در مقابل ديدگان 70000 نفر جمعيتى كه گرد آمده بودند، نمايان ساخت. در برابر ديدگان منتظر جمعيت، باران بطور ناگهانى ايستاد، و ناگهان خورشيد به لرزش درآمد، و ايستاد، و دوباره چرخيد و ايستاد، بطورى كه مردم احساس كردند هر لحظه مىرود كه خورشيد بر آنان فرود آيد، پس از اين واقعه خورشيد به جاى اول خود بازگشت، و به همان درخشش معمول و زيباى خود ادامه داد. اولين عكس از اين واقعه، در روزنامه ليسبون در 5 اكتبر همان سال منتشر شد.